باران عشق
باران عشق

Love


داستان زیبا ی وقتی پای بشر به زمین نرسیده بود

 

زمانهای بسیار قدیم وقتی هنوز پای بشر به زمین نرسیده بود؛. فضیلت ها و تباهی ها در همه جا شناور بودند. آنها از بیکاری خسته و کسل شده بودند. روزی همه فضابل و تباهی ها دور هم جمع شدند خسته تر و کسل تر از همیشه. ناگهان ذکاوت ایستاد و گفت: بیایید یک بازی بکنیم؛. مثلا” قایم باشک؛ همه از این پیشنهاد شاد شدند و دیوانگی فورا” فریاد زد من چشم می گذارم من چشم می گذارم…. و از آنجایی که هیچ کس نمی خواست به دنبال دیوانگی برود همه قبول کردند او چشم بگذارد و به دنبال آنها بگردد. دیوانگی جلوی درختی رفت و چشمهایش را بست و شروع کرد به شمردن ….یک…دو…سه…چهار…همه رفتند تا جایی پنهان شوند؛ لطافت خود را به شاخ ماه آویزان کرد؛ خیانت داخل انبوهی از زباله پنهان شد؛ اصالت در میان ابرها مخفی گشت؛ هوس به مرکز زمین رفت؛ دروغ گفت زیر سنگی می روم اما به ته دریا رفت؛ طمع داخل کیسه ای که دوخته بود مخفی شد. و دیوانگی مشغول شمردن بود. هفتاد و نه…هشتاد…هشتاد و یک… همه پنهان شده بودند به جز عشق که همواره مردد بود و نمیتوانست تصمیم بگیرد. و جای تعجب هم نیست چون همه می دانیم پنهان کردن عشق مشکل است. در همین حال دیوانگی به پایان شمارش می رسید. نود و ینج …نود و شش…نود و هفت… هنگامیکه دیوانگی به صد رسید, عشق پرید و در بوته گل رز پنهان شد. دیوانگی فریاد زد دارم میام دارم میام. اولین کسی را که پیدا کرد تنبلی بود؛ زیرا تنبلی، تنبلی اش آمده بود جایی پنهان شود و لطافت را یافت که به شاخ ماه آویزان بود. دروغ ته چاه؛ هوس در مرکز زمین؛ یکی یکی همه را پیدا کرد جز عشق. او از یافتن عشق ناامید شده بود. حسادت در گوشهایش زمزمه کرد؛ تو فقط باید عشق را پیدا کنی و او پشت بوته گل رز است. دیوانگی شاخه چنگک مانندی را از درخت کند و با شدت و هیجان زیاد ان را در بوته گل رز فرو کرد. و دوباره، تا با صدای ناله ای متوقف شد . عشق از پشت بوته بیرون آمد با دستهایش صورت خود را پوشانده بود و از میان انگشتانش قطرات خون بیرون می زد. شاخه ها به چشمان عشق فرو رفته بودند و او نمی توانست جایی را ببیند. او کور شده بود. دیوانگی گفت « من چه کردم؛ من چه کردم؛ چگونه می تواتم تو را درمانکنم.» عشق یاسخ داد: تو نمی توانی مرا درمان کنی، اما اگر می خواهی کاری بکنی؛ راهنمای من شو.» و اینگونه شد که از آن روز به بعد عشق کور است و دیوانگی همواره در کنار اوست.

 

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





سه شنبه 24 اسفند 1389برچسب:,

|
 



دعای باران چرا ؟ دعای عشق بخوان ! این روزها دلها تشنه ترند تا زمین خدایا کمی عشق ببار...


 

Arash..............

 


آبی دلان پارسی
عاشقانه ها
عشقانه ها
راز عشق
سر گذشت یک عشق ...
نجوای عشق
ஜღஜدوستی وعشق ஜღஜ
LOVEY GIRLS
عشق من دوست دارم
♥♥ عاشقانه ها ♥♥
تک درخت عشق
عاشقی به نام فاحشه
عشق من و تو!
آموزش عاشق شدن
هنوز هم عشق
فقط عشق
خسته
خسته ام
***خسته عشق***
خسته از عشق .....
ღ♥ღعشقღ♥ღ
تو را چه عاشقانه دوست داشتم !!! ولی تو !
تنهاترین عشق روزگار
کلبه تنهایی من
❤☆❤ کــلبــه تنــهایــی من❤☆❤
عشق خسته
♥♥♥♥♥♥ عاشقانه ♥♥♥♥♥
love
شوری سنج اب اکواریوم
کمربند چاقویی مخفی

 

 

حرف دل/دیگه کارم تمومه
Mohsen RahimPour - Aramesh
تنهایی
ای آنكه می پرسی عشق چیست
عــــــــشــــق
شکسته های دلش
امشب به یاد تک تک شب ها دلم گرفت

 

 

RSS 2.0

فال حافظ

قالب های نازترین

جوک و اس ام اس

جدید ترین سایت عکس

زیباترین سایت ایرانی

نازترین عکسهای ایرانی

بهترین سرویس وبلاگ دهی


آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 5
بازدید دیروز : 6
بازدید هفته : 11
بازدید ماه : 75
بازدید کل : 346936
تعداد مطالب : 527
تعداد نظرات : 101
تعداد آنلاین : 1